ملکه شب ملکه من وبلاگ دنیا همدم تنهای من
نویسنده : سروش - ساعت 20:36 روز دو شنبه 24 فروردين 1398برچسب:,


دل نوشته های عاشقانه ی ملکه ی شب سروش افلاکی

دست نوشته های یک مرد مرده

           
چهارشنبه
نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )
پست ثابت

چه خـــوش خیــال اســــت...!


فـــاصلـــه را می گـــویم!


بــه خیــالـش تـــو را از مــن دور کـــرده...


نمی دانـــد،


جـــای تـــو امـــن اســـت ،


اینجـــا در میـــان دل مـــن . . . "

+  ساعت 23:44  | نظرات

دوشنبه نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥        نظرات (       )
مرد باید...
مــرد بــایـد
حــرفـش...
قــولــش...
فــکــرش...
نـگـاهـش...
... قـلـبـش...
و ...
آنــقــدر مــردانــه باشد...
کـه بـتـوان تا بـیـنهـایــت دنـیــا...
بـه او اعـتــمــاد کــرد ...

موافقید؟



پ.ن:این عکس هم تقدیم به یه مهربون ^_^
+  در  ساعت 21:56  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) نظر

یکشنبه
love
ﺗﺠﺴﻢ ﮐﻦ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ -
ﺷﺐ ،
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ
ﺧﻮﺍﺏ
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ ﻫﻢ ،ﻫﻨﻮﺯ
ﻫﺴﺖ !
ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻮﺩﻧﺶ !
ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ
ﻧﮕﺮﺍﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ -
ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﮐﻨﺪ-
ﺑﺒﻮﺳﺪﺕ -
ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﻮﺩ
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﺪ ..
ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺮﻭﺳﮑﻢ-
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻧﻔﺴﻢ
ﻣﻦ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭﺗﻢ
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﮐﻪ
ﻓﺮﺩﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾـــــــــــــــﻢ !
ﻭ ﺍﯾﻦ ،
ﯾﻌﻨﯽ ،ﺯﻧﺪﮔـــــــــﯽ ......
ﺧﻮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ♥♥

+  در  ساعت 11:20 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

یکشنبه
عاشق نیستم
من ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ ... ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ …
ﻧﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ …
ﻓﻘﻂ ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ ﺗﺎ ﻋﺸﻖ ﻳﺎﺩ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮊﺭﻓﺎﻯ
ﺩﻝ ﻛﻨﺪﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎ ﻭ ﻫﻮﺱ ﻫﺎ ... ﻓﻘـــــــﻂ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ
ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ... ﻫﻤﻴﻦ .....
+  در  ساعت 19:3  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )    نظر

دوشنبه
دل تنگی
من !
با تو زیر باران نرفته ام..
اما باران که می بارد ,
دلم برایت تنگ تر میشود...
راه می افتم بدون چتر,
من بغض میکنم
اسمان گریه...
+  در  ساعت 17:33  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )   نظر

چهارشنبه
نبودن تو
من عاشـــق نيستـــم..

فقط وقتـــي حرف تو مي شود...

دلم سيــگار مي خواهـــد...

تا بغضــم را با دود قورت بدهم...

هميــــــن...!!!

+  در  ساعت 21:29  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )

یکشنبه
فاحشه
فـــآحشـهـ را خــُدا فاحشه نکرد


مـَردانی فاحشه کردند که وقت تقسیم نــان
او را مــُحتــاج تکه نانی گذاشتند


تا هر وقت لَنگــِ هم آغــوشی شدند


او را به تـِـکـهـ نانی بخرند

+  در  ساعت 23:1   نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )

سه شنبه
دوستت دارم

ﺍﮔﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻨﺪ ﺣﺮﻓﻪ ؟
ﺩﯾﺪﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ !؟!!
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ... ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ :

ﺗـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ
+  در  ساعت 23:58 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  

چهارشنبه
من و سیگار
چه سخت ميگذرد
اين روزا که همراهش
هم زمستان باشد
هم ابر باشد
وهم غروب جمعه باشد
تمامش را اين سيگآر لعنتي
ميداند و مي سوزد ...
اما اين زندگي کآر خودش را ميکند
واين زير سيگآري
هي پر مي شود
و هي خالي . .


+  در  ساعت 22:49 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  

سه شنبه
آدمای دل تنگ
امید وارم اینو تجربه نکرده باشین!!!............
آدمـای دلتــــــــــنگ¬ ....
وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند ؛
یهو سرشونو برمیگردونند اونوری ؛ یکم ثابت میشن ،
 یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه
+  در  ساعت 17:2 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |   نظر

پنجشنبه
طبیعت زن همینه

زَטּ ڪـہ باشے

هـَـمِـہ ے دیوآنِگے هاےِ عالـَم رآ بـَـلَدے .

مے تـَـوآنے زیرِ لــَـب تـَـرآنہ بِخوآنے وَ آشپـَـزے ڪُـنے .

مے تَوآنے جـِلـوےِ آینہ موهآیـَـت رآ شآنہ ڪُـنے وَ حِس ڪُـنے نِگآهَش رآ .

مے تَوآنے سآعَتہآ بہ اُمیدِ گِره خوردَטּ شآلـَـش دورِ گـَـردَنَش

بِبآفے وَ دَر هَر رَج بوسہ بِڪـآرے...

بـَـرآےِ روزهآےِ مَبآدآ ڪـہ ڪِـنآرَش نیستے .

زَטּ ڪـہ بآشے

بآیَد صَبور بآشے ، مـُـدآرآ ڪُـنے وَ با هَمہ ےِ بـُـغض اَت لـَـبخَند بـِـزَنے ...
+  در  ساعت 10:25  توسط  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       ) نظر

پنجشنبه
خستم خدا جون ....خسته
حوا سیب خورد

از بهشت راندیش

خدابا چه کنم که مرا هم از زمینت برانی؟

خستم از قلب سنگی آدمات
+  در  ساعت 10:9  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

چهارشنبه
بهای عاشقی
دختـــرک بود و پســـــری هوس باز
مشــــروب بود و ســـــــــــی گار
پســـر گــــفت مگه عاشقم نیســـــــــتی؟یه عاشقـــ باید به حرف عـــشقش گوش بده
دختـــرک عاشق بود و حاضـــــر بود هرکاری کنـــه تا پسر باهــاش بمونـــه
پس قبولـــ کرد پســـر ......شروع کرد به بوســـیدن/دخترکــ فکر کرد عشق بازیـــه!
جامـــه ی دریده شده/سکســــ/شـــــهوت بالـــا/بکـــــــــــــــــارت پاره شده
اشکهای دختــــرک/خنده های پســــر
دختــــرک فهمید چه بـــــــهای سنگینی داره عاشـــق شدن
دختـــــرک موند/پســـــر رفتــــــــــــــــــــــــ
دختــــــــــــرک قصـــــــه ی ما به یاد عشــــق بازیه اولش شد:فاحــــــــــــــــشه!
آری دختــــــــرک قصه ی ما فاحــــــــــــــــشه نام گرفتــــــ...


+  در  ساعت 18:35  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

سه شنبه
یرگرد ...به خاطر گنجشک ها
گتجشک ها
دل خوش کرده اند
به خرده نان های عشق مان
یادت باشد
زمستان سختی در پیش است
به خاطر من نه
به خاطر گنجشگ ها برگرد !!!


+  در  ساعت 22:59  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

یکشنبه
خدایا....بشنو صدامو
خدایا دیوونتم
نمیدونم چطور کسی با این عظمتش میتونه اینقدر مهربون
فروتن
عاشق
صبور
بخشنده
و بینظیر باشه ؟
خدایا واقعا موندم چطور؟
با اینکه عالم تمام اسراری ولی اشتباهات معشوق خطاکارت را چه ساده فراموش میکنی .
تفاوت گذاشتن بلد نیستی .
به حرف های دل زینب گوش میدادی . همان طور به درد دل های منی که هرگز بنده ی ایده آلت نبودم .
میبخشی ، میگذری و عشق میورزی
ولی همین انسان که ادعا میکند از روج توست تا به عرش رسد گذشته اش را از یاد میبرد و تنها تو دانی چه فخر ها که نفروشد ...بخشش و دوستی پیش کشش .
خدایا ، میخوامت !
میدونم این حقو ندارم ولی تورو برای همیشه درز کنارم میخوام .
نمیدونم چرا حس میکنم ترس هایم دارند کم کم بینمان فاصله میندازند .
خدایا من ناتوانم
این بار تو بزرگی کن
دستمو بگیر
نذار برم
نذار ببرنم .
التماست میکنم خدایا
من به آغوش تو عادت کردم نه آغوش ترس ها و تنهایی ها .
بی حضور تو ، بدون نوازش های تو خدایا ... خواب با من قهر کرده است .
تنهام نذار . من بی تو هیچی نیستم . هیچی .
منو فرا خواندی و بهم ثابت کردی که بی نظیر ترین عاشق ، دوست و معبودی . حال مرا از خود نران که عاشق شدم . خودت شاهدی که بی تو چه حالی دارم . خدایا بغلم کن . محتاج آغوشمتم .
+  در  ساعت 21:56  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

شنبه
بکارت
"بکارت" را درست بخوان!

یک بار دیگر برایت تفسیر می کنم

یعنی

صاحبش بکارت می آید، چون هنوز

این یکی را امتحان نکرده ای!!

اما وقتی بکارت را از او گرفتی ، دیگر بکارت نمی آید!

چون دیگر امتحانش کرده ای و میروی سراغ دیگری که بکارت بیاید!

اما یادت باشد
یکی هست که روزی بکارت رسیدگی کند...
+  در  ساعت 21:27  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

جمعه
زندگی سخت گیر
زندگی یعنی :بخند هرچند كه غمگینی ..

ببخش هرچند كه مسكینی ..

فراموش كن هر چند كه دلگیری ..
...
اینگونه بودن زیباست ..هر چند كه آسان نیست .!

زندگی سخت است..

بكوش از ان سخت تر باشی...
+  در  ساعت 23:18 توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد 

پنجشنبه
قفلی بر دلم
از من نرنــــــــــج…

نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…

فقط خســــته ام…

خسته از اعتــــــمادی بیــــجا!

برای همین قفلی محکم بر دل زده ام!
+  در  ساعت 18:53  توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

پنجشنبه
بیچاره سیگار
دلم به حال سیگارم می‌سوزد

من میسوزم، سیگارم هم با من می‌سوزد!

من به جرم عاشقی و سیگار به جرم رفاقت

چه مردم بیشعوری! همه می‌گویند این رفیق را ترک کن
+  در  ساعت 0:13  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

چهارشنبه
چرا؟؟؟؟؟
همیشه این سوال ذهن مرا در بر میگیرد:
که چـــــــــرا؟

اعتماد نگاه دیگران به تن ِزن ختم می شود؟!
مگر زن خلاصه شده در همین یک بدن؟!

کاش او را برای مهربانی قلبش میخواستــــی...
نـــه آنکه فقط شب را با تو به سر کنـــد!!

تو!
تمام قلب این زن را تسخیــر کردی...
ولی فقط پیچ و تاب تنش زیباست؟؟؟

چــــــــــرا لبخنــــــــدش رانمیبینــــــــــــــی که ..
از سردی ِ نگاهت بر روی لبانــــــــــــــش یــــــخ زده..؟؟

+  در  ساعت 20:29 توسط نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

سه شنبه
بازی لب ها
دوست دارم ها فقط بازی لبهاست

و اگر بدانی از درون قلب ها

از درون قلبهای یخ زده نفرت میبارد

لبخند ها روی لبشان است و ....

خیانت ها در وجودشان !!

دوست دارم ها

جایی همین اطراف دور ..

به دست فراموشی خاک شده است



+  در  ساعت 23:2 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

سه شنبه
تجاوز
تجـاوز یعنے تو تاکسے خانوم بغل دستے از نوع نشستـטּ تو احساس
راحتے نکنه تجـاوز یعنے دخترے به خاطر نگاه هــــرزه تو، تو گرماے
تابستوטּ روسریشو تا پیشونے جلو بکشه تجـاوز یعنے تـو و دوستات سر
کوچه واساده باشید،خانوم مجبور باشه کوچـه رو دور بزنه تا مزاحمش
نشیـטּ تجـاوز یعنے زטּ از بی معرفتے تو امنیتے نداشته باشه تجـاوز یعنے
دوستت دارم گفتنات هزار تا معنے بده بلـــه تجـاوز به معنے زورکے هم
آغوش شدטּ نیســـت


+  در  ساعت 21:33   نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

یکشنبه
دل شکسته
سلام روزگار…
چه میکنی با نامردی مردمان…
من هم …
اگر بگذارند …
دارم خرده های دلم را…
چسب میزنم…
راستی این دل …
دل می شود ؟


+  در  ساعت 22:33  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

یکشنبه
سرمای تنم از توست
دلم با تو بود

تو ولی سرد شدی

آنقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم

و تو به من تهمت سرد شدن زدی.....!



+  در  ساعت 22:0  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

جمعه
گوشه ی اتآقم ، غرق عطر مرگـ گل هآیی ست

که دآنه دآنه زندگی شآن رآ کش رفتم،

تآ فآل بگیرم ، آمدنت رآ ....
+  در  ساعت 23:10 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

جمعه

آهـــــــــای فلانی !
یـــادت باشــد ...
کـــم حوصلـه ســت ..
ظـاهـــرش جـــدیست ..
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـی اش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است !
بــد قـول نــیـست .. امـــا گرفتار است
با او راه بیا....!
خــستـه کـه بــاشـد ..
تــنهـایش بــگــذار ...!
تودار است ..
اما صبر کن خودش بعد حرفهایش رامی گوید !
او تمام دنیای من است ...
مبادا بیازاریش ....
+  در  ساعت 23:6  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

جمعه
حلالم کن
به يادش باده مي نوشم که با دردش هم آغوشم

به يک جرعه به صد جرعه نشد دردش فراموشم
.
.

بگو اي مهربون ساقي به اون نامهربون يارم

به حق حرمت مستي بياد امشب به ديدارم
.
.

بيا اي سوته دل ساقي به مستي بي ملالم کن

خدايا امشب اين مي را حلالم کن حلالم کن...
+  در  ساعت 22:7 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد  

جمعه
تفاوتها
آنها تنت را به زور میگیرند, تا دلت را هدیه کنی

اینها دلت را به زور میبرند, که تنت را هدیه کنی

این است تفاوت بین حیوانات و انسان
+  در  ساعت 22:3 نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد 

جمعه
نظر بدید
سلام دوستان

برادرم یه داستان نوشته

بنظرم ارزش خوندنو داره

برای یه پسر 11 ساله نوشته ی خیلی قشنگیه

خوشحال میشم بخونید و نظر بدید

ادامه مطلب
+  در  ساعت 15:3  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد

جمعه

دیشب واسه من بلندترین شب سال بود یه جمله تقدیم کنید
به عشقی که به اندازه بلندترین شب سال عزیزه


+  در  ساعت 14:49  نوشته شده توسط ♥ سروش افلاکی♥ نظرات (       )  |  نظر بدهيد



}
weblog.blogsky.com">copyright=new Date();update=copyright.getFullYear();document.write("CopyRight 2008 - " + update + " - Powered and Designed by YOUR Company .Com"); نظرات شما عزیزان:
نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: